بابایی اومد
سلام خوشگلم بابایی دیشب از رشت اومد و مستقیم اومد خونه عزیز مامانی بعد شام هم اومدیم خونه منم که دلم حسابی تنگ شده بود به محض ورود به خوونه پریدم بغل بابایی و بابایی هم کلی شما رو بوسید معلوم بود که اونم حسابی دلش واسه ما تنگ شده بود.. شما هم کلی واسه بابایی خودتو لوس کردی و بابایی هم قربون صدقت میرفت خونه عزیز مامان هم خیلی خوش گذشت امیر مهدی هم در بست پیشمون بود و شیرین زبونی میکرد عمه فداش بشه.. یه نمونه از شیرین زبونیاش: فاطمه جون خطاب به من:امیر مهدی زندگیش در دو چیز خلاصه میشه:یکی بازی با کامپیوتر و یکی دیگه شبکه پرشین تون امیر مهدی:نه مامان..زندگی من سه چیزه یکی کامپیوتر یکی پرشین تون ...
نویسنده :
سودابه
15:42